کد خبر: ۵۳
تاریخ انتشار: ۲۸ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۷
روزی در وزارت امور خارجه به آقای دکتر ولایتی پیشنهاد کردم خوب است اقداماتی برای میزبانی یکی از اجلاس های سران کنفرانس اسلامی در تهران به عمل آوریم. ایشان گفتند: «احتمال موافقت ضعیف است»...

در شهریور سال 1368 بعد از مدت کوتاهی که مسؤولیت اداره کل اروپای غربی را برعهده داشتم، به سمت معاون امور بین المللی وزارت امور خارجه منصوب شدم.

در کنار برنامه ریزی برای حضور ومشارکت فعال در سازمان ملل متحد، بر اساس دریافتی که از دیدگاه مقام معظم رهبری در دوران ریاست جمهوری ایشان پیرامون اهمیت کار با سازمان کنفرانس اسلامی و جنبش عدم تعهد پیدا کرده بودم حساب ویژه ای برای ارتباط فعال با این دو مجموعه در معاونت بین الملل باز کردیم.

از تبعات فروپاشی بلوک شرق و پایان جنگ سرد، تلاش آمریکا برای القای جهان تک قطبی تحت مدیریت واشنگتن بود. یکی از موضوعات مشترک در دستور کار سازمان های منطقه ای مانند OIC و NAM بررسی این تحولات و تدوین استراتژی جدید این سازمان ها در تعامل با نظم نوین جهانی در حال تدوین بود. کشورهای اسلامی واعضای جنبش عدم تعهد در اجلاس های جداگانه خود کارگروهی را برای انجام ماموریت فوق تشکیل دادند که جمهوری اسلامی در هر دو کارگروه عضویت داشت.

استراتژی حضور و نقش آفرینی در سازمان کنفرانس اسلامی

1. در سال 1369 و در پی سفر سعودالفیصل وزیر امور خارجه عربستان به تهران، موافقت سعودی ها برای تاسیس سفارت و نمایندگی جمهوری اسلامی ایران نزد سازمان کنفرانس اسلامی درجده جلب و مقدمات آن فراهم شد.

2. اقدام مهم دیگر در این سال، برگزاری نشست کارشناسان ارشد سازمان کنفرانس اسلامی برای تدوین اعلامیه اسلامی حقوق بشر بود. بدین منظور در این زمینه کار کارشناسی جدی صورت پذیرفت. آقای محمد رضا البرزی مدیر کل امور سیاسی بین المللی حوزه معاونت که از دیپلمات های خوش فکر و مسلط ما بود با دیگر همکاران جلساتی را در محضر استاد علامه مرحوم محمد تقی جعفری برگزار و نقطه نظرات ایشان در مورد حقوق بشر اسلامی را کسب کردند. آنگاه درجلسات متعددی با آیت الله محمد علی تسخیری که به واقع مسائل اسلامی در سازمان های بین المللی را با انگیزه و اشراف خوبی پیگیری می کردند و در آن زمان معاون امور بین الملل دفتر مقام معظم رهبری بودند، تدوین و منقح نمودند. سند تهران (اعلامیه اسلامی حقوق بشر) متعاقبا در اجلاس وزرای خارجه کنفرانس اسلامی در قاهره و نهایتا در اجلاس سران در داکار به تصویب رسید.

3. حضور دیپلمات های ایرانی در دبیرخانه سازمان کنفرانس اسلامی و نمایندگی های آن: براساس رایزنی های صورت گرفته با دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی آقای «حامد الغابد»، معاونت نمایندگی سازمان کنفرانس اسلامی نزد سازمان ملل متحد در نیویورک به یکی از دیپلمات های ایرانی (آقای محمد پیروی، رییس اداره امور اقتصادی بین المللی) سپرده شد. این سمت متعاقبا پس از آقای پیروی به دیپلمات دیگر کشورمان آقای حاج حسینی تحویل گردید. این سنت یعنی معرفی و استقرار دیپلمات های ورزیده و اتباع ایرانی در سازمان کنفرانس اسلامی و متعاقبا سازمان ملل و آژانس های وابسته به عنوان یک سیاست و برنامه کاری در وزارت امور خارجه تبدیل شد. خوشبختانه بعدها این حضور در سازمان کنفرانس اسلامی تا مسئولیت معاون دبیر کل سازمان، استقرار در نمایندگی اروپایی سازمان و نهادهای وابسته مانند بانک توسعه اسلامی و همچنین در دبیرخانه سازمان ملل متحد (نیویورک) و دفاتر وابسته به آن در اروپا و.... تسری یافت. به اعتقاد نگارنده، اینک باید کسب جایگاه دبیرکلی سازمان کنفرانس اسلامی(همکاری های اسلامی) در دستور کار دستگاه دیپلماسی قرار گیرد.

4.در تکاپوی میزبانی و ریاست سران سازمان کنفرانس اسلامی:

در نیمه راه مسئولیت معاونت امور بین المللی وزارت امور خارجه و در گفتگو با همکاران، برگزاری نشست سران کشورهای اسلامی را به عنوان گامی بلند و فرصت ساز برای کشور مورد بررسی قرار دادیم. برخی دوستان به مزاح می گفتند، اگر بشود چه می شود! اما شخصا معتقد بودم با توجه تحولات و پیامدهای ناشی از اشغال کویت و گسستن پیوندهای بین صدام و سران کشورهای منطقه، علیرغم رقابت و مخالفت احتمالی عربستان سعودی زمینه طرح و پیگیری این موضوع وجود داشت. براین اساس، روزی در وزارت امور خارجه به آقای دکتر ولایتی پیشنهاد کردم خوب است اقداماتی برای میزبانی یکی از اجلاس های سران کنفرانس اسلامی در تهران به عمل آوریم. ایشان گفتند: «احتمال موافقت ضعیف است». معمولا در اقدامات دیپلماتیک از این دست، قبل از علنی شدن پیشنهاد یا درخواست باید در درصد قابل اعتنایی از تحقق آن مطمئن باشیم. به نظر می رسید آقای ولایتی نگران این بخش از موضوع بود. به ایشان گفتم سنگ مفت، گنجشک مفت! اجازه بدهید در سفری بدون تبلیغات به عربستان موضوع را پیگیری نمایم. موافقت کرد.

حدود 6 ماه تا برگزاری اجلاس سران در داکار پایتخت سنگال در آذر ماه 1370 فرصت داشتیم. هماهنگی های سفر به عربستان انجام شد و در تیرماه همان سال با همراهی آقای عباس عراقچی معاون اداره مجامع اسلامی و غیر متعهد ها عازم جده شدیم. آقای عراقچی که از فارغ التحصیلان دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه و ازکارشناسان مستعد و دارای آینده خوبی بعنوان یک دیپلمات ورزیده بود، بدلیل همین ظرفیت ها ماموریت یافت که سفارت و نمایندگی دائم کشورمان نزد سازمان کنفرانس اسلامی در جده را راه اندازی نماید و لذا بعد از بازگشت هیات، ایشان در جده برای چند ماه ماندند.

در ورود به جده آقای مأمون الکردی معاون وزیر و همتای عربستانی ام از هیات استقبال نمود. الکردی دیپلمات فعالی بود که در اجلاس های مختلف بین المللی و منطقه ای حضور داشت. سعود الفیصل وزیر امور خارجه خارج از عربستان بود و ملک فهد پادشاه عربستان که از وضع جسمانی خوبی برخوردار نبود، در کاخ تابستانی خود در جده اقامت داشت.

در ملاقات رسمی غیر از روابط دوجانبه بحث مفصلی در مورد فلسطین، مذاکرات مادرید و طرح اسلو صورت پذیرفت. الکردی گفت این بار حل مسائل فلسطین (بر مبنای به رسمیت شناختن دو دولت) جدی است و پنج سال نهایی شدن آن طول خواهد کشید. به او گفتم آیا مطمئن هستید که بعد از پنج سال مسأله فلسطین به طور کامل حل می شود؟! با قاطعیت پاسخ مثبت داد. بیان داشتم من مانند شما مطمئن نیستم و دلایلم را مطرح کردم. در ادامه جلسه آمادگی ایران را برای میزبانی اجلاس سران کنفرانس اسلامی بعد از سنگال را طرح و اضافه نمودم که جمهوری اسلامی ایران علاقه مند است قبل از هر کشور دیگری با عربستان سعودی در این خصوص رایزنی نماید. وی گفت موضوع را گردش کار خواهد کرد و نتیجه را بعدا به اطلاع می رساند. در خاتمه به وی گفتم اینجانب مأموریت دارم با پادشاه ملاقات و پیشنهاد مقامات کشورم را با ایشان در میان بگذاریم. گفت تقاضای ملاقات را منتقل خواهد کرد.

پس از پذیرایی ناهار ، به هتل محل اقامت برگشتیم. یک ساعت بعد، از دفتر پادشاه در تماس تلفنی پرسیدند: آیا جناب آقای متکی پیامی از مقامات جمهوری اسلامی دارند؟ پاسخ داده شده حامل پیام شفاهی جناب آقای هاشمی، رئیس جمهور هستند. مشاور پادشاه در محل هتل حاضر و گفتند ملک فهد منتظر شما هستند. در راه رفتن به قصر، پیام مورد نظر را که از یک مقدمه کوتاه تشریفاتی و یک پاراگراف در مورد آمادگی جمهوری اسلامی ایران برای میزبانی بعدی اجلاس سران کنفرانس اسلامی تشکیل می شد، تنظیم و مکتوب نمودم.

به ملک فهد که به سختی نشست و برخاست می کرد، سلام های آقای هاشمی رییس جمهور را ابلاغ و اضافه کردم ایشان بنای میزبانی از برادرانشان، رؤسای کشورهای اسلامی در قالب برگزاری نشست سران کنفرانس اسلامی در ایران را دارند و به من مأموریت دادند که قبل از طرح با سران دیگرکشورها، نظر جنابعالی و حضورتان را در این اجلاس جویا شود. ملک فهد گفت: « شیی جید » (چیز خوبی است). دوباره موضوع را تشریح و با اشاره به اهمیت حضور عربستان سعودی، نظر ایشان را جویا شدم. پادشاه عربستان این بار ضمن اشاره به تنها سفر کوتاهش به ایران در دوران شاه و آن هم دیدار از تهران گفت علاقه مندم که در این سفرم مناطق شمالی ایران را که شنیدم خیلی زیباست، ببینم. خوشامد گفتم و افزودم: پس با توجه به موافقت جنابعالی، ما با دیگر کشورهای اسلامی نیز وارد گفت و گو می شویم. موافقید؟ با پاسخ مثبت او و درخواستش برای ابلاغ سلام به رهبران جمهوری اسلامی از کاخ خارج شدیم.

نیم ساعت بعد از رسیدن هیأت به هتل، مشاور پادشاه با هماهنگی تلفنی به هتل آمد و در ملاقاتی خصوصی و کوتاه به اینجانب گفت: ملک در نظر داشتند نکته ای را به شما بگویند که من مأمور انتقال آن شدم. ایشان خواستند که سلام هایشان را به جناب آقای هاشمی برسانید و گله مندی ما را از برخی برنامه های عربی صدا و سیمای ایران به ایشان منتقل نمایید.

در بازگشت به تهران در ملاقات های جداگانه با آقای رئیس جمهور و وزیر امور خارجه گزارش سفر ارائه و پیشنهاد شد معاونان وزارت خارجه در قالب هیأت هایی به کشورهای مهم تر اسلامی بروند و موضوع میزبانی ایران را پیگیری نمایند که موافقت شد. آقای رئیس جمهور در مورد گله مندی پادشاه عربستان نیز با آقای محمد هاشمی رئیس وقت سازمان صدا و سیما تلفنی صحبت و تذکر دادند.

اجلاس ششم سران در داکار، پایتخت سنگال برگزار می شد و پیشنهاد ما میزبانی اجلاس هفتم برای سه سال بعد از آن یعنی در سال 1373 بود. اینجانب به چند کشور آسیایی ازجمله پاکستان، بنگلادش، مالزی و اندونزی و همکاران معاون دیگر نیز به برخی کشورهای دیگر عازم شدند و با پیام هایی خواستار موافقت آنان شدند که در مجموع زمینه مثبت بود.

کارشکنی عربستان قبل از اجلاس سنگال

یک ماه قبل از برگزاری اجلاس سران کنفرانس اسلامی، دبیرخانه سازمان نامه ای از عربستان را برای کشورهای عضو ارسال نمود که پادشاه عربستان با توجه به پروژه های جدیدی که در حرمین شریفین انجام داده است، تمایل دارد که از سران کشورهای اسلامی برای اجلاس هفتم سران دعوت نماید. این مشخصا بازی وزارت امور خارجه عربستان بود. قرار شد موضوع را در اجلاس وزرای امور خارجه در داکار و پیش از ورود سران با سعودی ها پیگیری نماییم. مسأله در دیدار آقایان ولایتی و سعود الفیصل مطرح شد و طرف سعودی تقریبا از قطعی شدن میزبانی ایران برای اجلاس بعدی اظهار بی اطلاعی کرد و وقتی اینجانب مشروح مذاکرات با پادشاه عربستان را بیان کردم، آقای سعود الفیصل گفت: بسیار خب. چگونگی را از پادشاه جویا می شویم. قرار شد آقای محمدعلی هادی، سفیر وقت جمهوری اسلامی در عربستان این موضوع را پیگیری نماید. صبح فردا در پیگیری آقای دکتر هادی به ایشان گفته شد: جناب ملک هر چه فکر کردند، به خاطر نیاوردند!

ملاحظاتی وجود داشت که از طرح میزبانی خود عقب نشینی کنیم. پیشنهاد کردم با توجه به اینکه سعودی ها بعد از موافقت اولیه نظر خود را عوض کردند، نباید کوتاه بیاییم و فی المجلس پیشنهاد شد در جلسه سران، میزبان دو اجلاس بعدی را نیز تعیین کنیم. یکی عربستان (برای اجلاس هفتم) و دیگری جمهوری اسلامی ایران (برای اجلاس هشتم). با وجود مقاومت هیأت سعودی در نهایت اجلاس با پیشنهاد فوق موافقت کرد. چنین تصمیمی برای نخستین بار در سازمان کنفرانس اسلامی اتخاذ شد که میزبان دو اجلاس بعد نیز مشخص شود.

تحولات بعد از اجلاس ششم

دو سال بعد سعودی ها به بهانه وضعیت جدید عراق بعد از حمله به کویت و تبعات آن از برگزاری اجلاس هفتم در عربستان شانه خالی کردند و در یک بازی سیاسی این اجلاس در کازابلانکا (مراکش) برگزار شد. متأسفانه سعودی ها در اجلاس مراکش در سال 1373 با سوء استفاده از علاقه مندی پاکستان به برگزاری اجلاسی از سران به مناسبت پنجاهمین سالگرد استقلال آن کشور تلاش کردند که میزبانی هشتم برای پاکستان به تصویب برسد. در حالی که پاکستانی ها خواهان آن بودند که این مراسم در حاشیه یکی از اجلاس های سران برگزار گردد.

خوشبختانه ارتباطات و دیپلماسی موفق هیأت ایرانی در کازابلانکا با ملک حسن و هیات مراکشی که خیلی در جریان بازی پشت پرده سعودی ها نبودند، موجب شد که در آخرین لحظات، اجلاس سران در پاکستان به عنوان اجلاسی فوق العاده و نه اجلاس هشتم به تصویب برسد.

اجلاس فوق العاده سران همزمان با جشن پنجاهمین سالگرد استقلال پاکستان در فروردین ماه 1376 در اسلام آباد پایتخت آن کشور برگزار شد. باکمال تاسف آقای سعودالفیصل وزیر امور خارجه پادشاهی عربستان در آنجا نیز آخرین شیطنت خود را برای منتفی کردن برگزاری اجلاس سران در تهران که باید در همین سال برگزار می شد، با بهانه اینکه جمع شدن سران کشورهای اسلامی به فاصله چند ماه از این اجلاس مقدور نیست، به کار برد. امیر عبدالله، ولیعهد عربستان (پادشاه فعلی) در گفت و گو با آقای هاشمی رییس جمهور سعی در جلب موافقت ایران نمود که آقای هاشمی با افشای برخی اقدامات پشت پرده عربستان و گله مندی توانست امیرعبدالله را متقاعد کند و فتنه سعود الفیصل با شکست مواجه شود.

به دنبال برگزاری هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و تشکیل دولت آقای خاتمی، هشتمین اجلاس سران کشورهای عضو سازمان کنفران اسلامی در تاریخ 18 آذرماه 1376 در تهران برگزار شد و جمهوری اسلامی ایران به مدت سه سال ریاست این سازمان را برعهده گرفت.

در پایان این نوشتار ذکر دو نکته لازم است :

پس از سه سال مسئولیت اینجانب در معاونت بین الملل وزارت امور خارجه، آقای محمد جواد ظریف با کوله باری از تجارب ذیقیمت در کار سیاست خارجی جایگزین بنده در این معاونت شد و تلاش های ارزشمند ایشان و همکاران در این مسند به ویژه در کازابلانکا و اسلام آباد خنثی کننده اقدامات غیر دوستانه وبعضا منافقانه عربستان شد.

پیرامون چرایی وچگونگی مخالفت ها وشیطنت های پادشاهی عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران مطالب زیادی وجود دارد که در جای دیگری باید بدان پرداخت.

والسلام . منوچهر متکی

send
ارسال به دوستان
print
نسخه چاپی
بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها: کنفرانس اسلامی
نام:
ایمیل:
* نظر:
* کد امنیتی:
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد