کد خبر: ۷۰
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۳۹۱ - ۰۰:۰۲
...این دیپلمات سابق آمریکایی گفت: «یعنی موضوع ایران و آمریکا و تصمیم سازی پیرامون آن به رهبری مربوط می شود؟» در پاسخ بیان کردم: «جنابعالی می توانید چنین تفسیری از این موضوع داشته باشید اما...

در سال 1380 به دعوت رئیس جدید سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی حجت الاسلام اقای محمدی عراقی از وزارت امور خارجه به این سازمان مامور شدم و به مدت دو سال مسئولیت معاونت ارتباطات (بین المللی) که عهده دار امور رایزنی های فرهنگی در خارج از کشور بود را پذیرفتم.

یکی از هیات هایی که به دعوت سازمان و با هدف گفتگو با مسئولین و شخصیت های فرهنگی و اسلامی در بهار سال 1381 به ایران سفر نمود هیاتی از دانشگاه کاتولیک واشینگتن بود که ریاست آن را رئیس آن دانشگاه که یک کشیش(اسقف) و از چهره های برجسته کلیساهای کاتولیک بود بر عهده داشت. وی بعد از مرگ پاپ ژان پل دوم رهبر کاتولیک های جهان، یکی از نامزد های مطرح برای جانشینی وی نیز بود.

هیات مذکور علاوه بر تهران شهرهای دیگری مانند قم را طی حدود یک هفته در ایران مورد بازدید قرار دادند و با چهره های مختلف و از جمله مقامات دولتی و شخصیت های حوزوی دیدار نمود.

معاونت پژوهشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که مسئول هماهنگی گفتگوهای ادیان در سازمان بود، امور مربوط به هیات فوق را انجام می داد. در این هیات علاوه بر اسقف مورد اشاره که ریاست آن را بر عهده داشت هفت نفر دیگر که اساتید دانشگاه و محقق و پژوهشگر موسسه های مطالعاتی و غیر روحانی بودند حضور داشتند.

یکی از این افراد، دیپلمات بازنشسته وزارت امور خارجه آمریکا بود که ظاهرا در مقطعی معاونت آن وزارتخانه را نیز برعهده داشت. وی اتفاقا در میهمانی شام رئیس سازمان که در محوطه سرسبز سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (ضلع شمالی مصلی بزرگ تهران) برگزار شده بود، در کنار اینجانب روی میز شام قرار گرفت . او وقتی مطلع شد که اینجانب نیز عضو وزارت امور خارجه ایران و به مدت پنج سال معاون وزیر امور خارجه بودم ، ضمن خوشحالی و با کمی دستپاچگی صحبت هایش را اینگونه آغاز کرد: «آقای متکی! ما الآن پنج روز است که در ایران هستیم و من تاکنون نتوانستم با کسی در مورد مسائل مهمی که در نظر داشتم گفتگو کنم. هدف من از همراهی با این هیئت این بود که برداشت هایی واقعی از ایران و مواضع مسئولین آن پیدا کنم. در آمریکا نیاز شدیدی به شناخت دست اول از ایران وجود دارد و لذا دولتمردان آمریکا در خلأ اطلاعات و تحلیل دقیق نسبت به ایران به سر می برند. مثلا ما نمی دانیم چگونه موضوع رابطه ایران و آمریکا می تواند مورد بررسی قرار گیرد».

به او گفتم: «برایم جالب است که اعتراف می کنید شناخت واقع بینانه نسبت به جمهوری اسلامی ایران در کشورتان وجود ندارد. بنده برخلاف شما تصور نمی کنم دولتمردان آمریکا هم این نظر را داشته باشند ،مشکل آنها اینست که حاضر به پذیرش واقعیت های ایران جدید نیستند. البته بنده الآن در مسئولیت سیاسی نیستم و در این سازمان امور و روابط فرهنگی را دنبال می کنم و لذا اگر نکاتی را مطرح می کنم به عنوان نظرات شخصی خودم است». و افزودم: «اینکه در بیش از دو دهه گذشته، از یک طرف در محافل رسمی و غیر رسمی و رسانه ای آمریکا از جمهوری اسلامی ایران سخن گفته می شود و از طرف دیگر در ایران پیرامون ایالات متحده آمریکا بحث و اظهار نظر می شود نشان دهنده آنست که دو کشور و مسائل بین آنان دارای اهمیت است. به عبارت دیگر، این دو کشور تاثیر گذار و نقش آفرین می باشند».

سپس اینگونه ادامه دادم: «اینکه در آمریکا پیرامون مسائل مربوط به ایران چگونه تصمیم سازی می شود باید از شما بشنویم. اما در ایران پیرامون چگونگی نگاه به این موضوع و مسائل موجود میان ایران و آمریکا و نهایتا رابطه این دو کشور مایلم نکته ای را برایتان شرح دهم. همانگونه که می دانید در ایران دو گرایش سیاسی با دسته بندی کلی موسوم به راست و چپ وجود دارد. بعد از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و در فاصله ی زمانی که جریان موسوم به راست با پیروزی در انتخابات، دولت را در دست داشت، گام هایی در جهت بهبود مناسبات فیمابین ایران و آمریکا توسط دولت برداشته شد که این سیاست را به نوعی ادامه ارتباطاتی که با سفر مک فارلین به ایران در دوران جنگ اتفاق افتاده بود تفسیر می کردند. جریان چپ در کشور در یک برخورد رقابتی، با افشای گرایشات دولت، روند فوق را متوقف نمود. البته باید مخالفت اقشار مختلف جامعه را در توقف این روند سهیم دانست. سالها بعد سیاسیون با گرایشات اصطلاحا چپ از طریق انتخابات توانستند دولت و امور اجرایی کشور را در اختیار بگیرند. آنها نیز با توجه به گرایشات مختلف در این جریان بهبود مناسبات با آمریکا را در دستور کار خود قرار دادند که این بار نیز جریان سیاسی مخالف و همان مقاومت داخلی مردمی موجب ناکامی سیاست اتخاذ شده گردید. با ذکر این دو رخداد طی 12 سال گذشته در کشور خواستم به شما بگویم که موضوع مناسبات ایران و آمریکا موضوعی حزبی و متعلق به یک جریان و گرایش سیاسی خاص در ایران نیست. موضوع برقراری رابطه میان ایران و آمریکا یک پروژه ی ملی و فراحزبی است».

وی که با دقت به سخنان من گوش می داد گفت: «یعنی موضوع ایران و آمریکا و تصمیم سازی پیرامون آن به رهبری نظام جمهوری اسلامی مربوط می شود؟»

در پاسخ اظهار داشتم: «جنابعالی می توانید چنین تفسیری از این موضوع داشته باشید. اما واقعیت این است که هم در آمریکا و هم در ایران باید اراده سیاسی لازم در قالب یک اجماع ملی پیرامون مسائل فیمابین به وجود آید و ایجاد چنین اراده ای نیازمند مقدماتی اساسی است».

او در پایان ضمن تایید این سخنان، این جمله مرا تکرار کرد که: «برقرای رابطه میان ایران و آمریکا یک پروژه ملی است».

send
ارسال به دوستان
print
نسخه چاپی
بازگشت به ابتدای صفحه
نام:
ایمیل:
* نظر:
* کد امنیتی:
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد