کد خبر: ۱۰۹
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۱ - ۰۸:۴۳
ساعت حوالي 10 شب، تلفن اقامتگاه سفارت در آنكارا به صدا درآمد. نزهت كاندمير، قائم‌مقام وزير خارجه تركيه بود. بعد از حال و احوال، ‌گفت: از واشنگتن تلفن مي‌زنم... آقاي نخست‌وزير تا 10 دقيقه ديگر مي‌خواستند با شما صحبت كنند...

تركيه - سال 1366

ساعت حوالي 10 شب بود. تلفن اقامتگاه سفارت در آنكارا به صدا درآمد. گوشي را برداشتم. آقاي نزهت كاندمير، قائم‌مقام وزير امور خارجه تركيه بود. بعد از حال و احوال، ‌گفت: از واشنگتن تلفن مي‌زنم. خواستم مطمئن شوم كه هستيد. آقاي نخست‌وزير تا 10 دقيقه ديگر مي‌خواستند با شما درباره موضوعي صحبت كنند. اعلام آمادگي كردم و چون قدري عجيب مي‌نمود، قبل از تلفن او با آقاي ولايتي در تهران تماس گرفته و ماجرا را گفتم. نظر ايشان آن بود كه مطالب را بدون اظهارنظر مشخص بشنوم.

حدود 15 دقيقه بعد از تلفن قائم‌مقام، آقاي تورگوت اوزال نخست‌وزير ترکیه تماس گرفت. صدايش را شناختم. به زبان تركي استانبولي گفتم: حرمت لر، ساين باش باكان، ياکشام لار (سلام (با احترام) جناب آقاي نخست‌وزير، شب به‌خير).

تورگوت اوزال، نخست‌وزير فقید ترکیه

آقاي اوزال كه معمولا برخوردهايش صميمي بود و نسبت به من محبت داشت، با خنده گفت: مرحبا اما بوردا گون در (سلام، اما اينجا روز است) و به انگليسي ادامه داد:

جناب آقاي متكي، به من گفته شد يك خبرنگار يهودي آمريكايي كه براي تهيه گزارش پيرامون جنگ به ايران آمده بود، بازداشت شده است. دوستان آمريكايي و جمعيت (لابي) يهوديان در آمريكا از من خواستند كه براي آزادي او وساطت نمايم. و لذا از جنابعالي مي‌خواهم از برادرانم در تهران درخواست شود كه نسبت به آزادي اين خبرنگار كه صرفا براي كار خبري به ايران آمده، اقدامی نمايند.

از او پرسيدم: آيا اين فرد آمريكايي را مي‌شناسيد؟ گفت: شخص او را نمي‌شناسم ولي مي‌دانم خبرنگار است. گفتم جنابعالي از جايگاه ويژه‌اي نزد مسئولان جمهوري اسلامي ایران برخورداريد. پيام شما را به تهران منعكس مي‌كنم و از نتيجه شما را مطلع خواهم كرد. تشكر نمود و خداحافظي كرديم.

موضوع مورد اشاره به تهران منعکس و فرد مذکور پس از مدتی آزاد شد.

send
ارسال به دوستان
print
نسخه چاپی
بازگشت به ابتدای صفحه
نام:
ایمیل:
* نظر:
* کد امنیتی:
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد