کد خبر: ۴۹۸
تاریخ انتشار:۰۱ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۶
در کنفرانس بین المللی تقریب مذاهب در مسکو عنوان شد:
نیازمند تحقیقات و دیدگاه های نوین در عرصه اندیشه اسلامی هستیم
با توجّه به چالش های جهان مدرن و طرح پرسش ها و شبهات جدید، ما هر روز نیازمند تحقیقات جدید و گسترش دیدگاه های نوین در عرصۀ اندیشه اسلامی هستیم. اما این کاری است که باید با متدولوژی صحیح و به دست متخصصان راستین انجام گیرد تا از تحریف و التقاط در امان بماند. بن بست فکری و بحران معنایی که امروز در غرب جریان دارد و فیلسوفان و الهی دانان و متفکران آنها را به اعتراف کشانده است برای ما باید درس آموز و عبرت زا باشد که با پرهیز از افراطی گری و دیدگاه های سست و بی ریشه، جامعۀ خود را به آن ورطه ها نکشانیم.
منوچهر متکی در «کنفرانس بین المللی تقریب مذاهب» در مسکو گفت: هرگونه اصلاح و نوآوری در حوزه اندیشه اسلامی باید با مشارکت کارشناسانه عالمان دین باشد وگرنه دچار پدیده شوم افراطی گری می شویم.

به گزارش خبرنگار مهر، «کنفرانس بین المللی تقریب مذاهب؛ وحدت اسلام- وحدت مسلمین: مبنای گفتگو» در مسکو روز چهارشنبه ۲۸ مهرماه برگزار شد. 

متن سخنرانی منوچهر متکی در این نشست بین المللی که با همکاری مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و شورای مفتیان روسیه در مسکو برگزار گردید به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز در جهان و در پی تحولات شگرفی که در عرصۀ فرهنگ و علم پدید آمده است واژه هایی مثل احیای دینی، اصلاح دینی، بازسازی اندیشۀ دینی، و دین پیرایی، واژه هایی شناخته شده و جا افتاده هستند. این پدیده اختصاص به هیچ دین خاصی ندارد و همۀ ادیان به سبب تحولاتی که در عصر روشنگری و رنسانس علمی اروپا رخ داد، تلاش برای بازسازی اندیشۀ دینی، تجدید نظر در میراث فکری گذشته و نیز ارائه نگرش های نو دربارۀ مفاهیم و باورهای دینی را پیش گرفته اند. ظهور فلسفه های سکولاریستی، نیهیلیستی و الحادی که صریحاً به ردّ و نفی باورهای دینی مثل خدا، معاد، روح، و وحی می پرداختند و حتی در مضامین و محتوای متون مقدس ادیان تشکیک و تردید می کردند، موجب شد تا ارباب ادیان و متفکران غیور دینی، به خود آیند و تدبیری بیاندیشند تا در فضای جدیدی که پدید آمده بود به دفاع از دستاوردهای دینی بپردازند.

سه سده پیش از ظهور روشنگری، مارتین لوتر، مصلح آلمانی به نقادی بنیادی اندیشه کاتولیکی اقدام کرد. او طرحی نو درافکند و نگرش های جدیدی دربارۀ مسائل اعتقادی مسیحی و نقش دین در جامعه و رابطۀ آن با سیاست مطرح ساخت. پس ازآن، قافلۀ الهی دانان و اندیشمندان مسیحی در سنّت پروتستان، افکار او را پی گرفتند و دیدگاه های نوینی درباب الهیات مسیحی و باورهای بنیادین مسیحیت مثل تثلیث، مسیح شناسی، گناه، کفاره، آمرزش، بکرزایی، مصلوب شدگی و رستگاری مطرح ساختند. که این جریان هنوز ادامه دارد. کسانی مثل رودلف بولتمان حتی تا مرز اسطوره زدایی از کتاب مقدس پیش رفتند.

در دین یهود نیز توسط روشنفکران لیبرال تحولاتی صورت گرفته و جریان های فکری جدیدی مثل یهودیت احیاگرانه یا بازسازی گرا، یهودیت لیبرال در اروپا و امریکا پدید آمده است که از آرمان ها و باورهای اولیه یهودی بسیار فاصله گرفته اند و بسیاری از دیدگاه ها و اندیشه های یهودی ارتدوکس را کنار نهاده اند که خود داستانی جداگانه دارد و تشریح آن فرصتی فراخ‌تر می خواهد.

در جهان اسلام نیز مصلحان و احیاگران بزرگی ظهور کرده اند که در پی احیای هویت اسلامی و نیز توسعه اندیشۀ اسلامی بوده اند. با وجود تنوع دیدگاه های آنها و تفاوت روش های اصلاح و احیاء و حتی برخی موضع گیری های سیاسی اما عزم واحدی بر ذهن و ضمیر همۀ آنها حاکم بوده است و آن تجدید مجد و عظمت دیرینۀ اسلام، سربلندی مسلمین، و دفاع عقلانی و علمی از باورها و ارزش های اسلامی بوده است. این بزرگان طیف عظیمی را از سید جمال الدین اسدآبادی تا امام موسی صدر و حضرت امام خمینی (ره) تشکیل می دهند.

در میان این مصلحان بعضی دنبال یونانی زدایی از تفکر اسلامی بوده اند یعنی تلاش می کرده اند تا فلسفۀ یونانی را که به اعتقاد آنها ماهیتی متفاوت با ساختار اندیشه اسلامی دارد پس بزنند و برخی دنبال خرافه زدایی از اندیشۀ اسلامی بوده اند. بعضی دیگر نیز در پی پیوند زدن اندیشه های اسلامی با علوم روز به خصوص دانش های طبیعی و تجربی بودند تا چهره ای علمی از توحید و  نبوّت و معاد ترسیم نمایند.

بعضی چون سید قطب بر جنبه های اجتماعی و انقلابی آموزه های اسلامی تأکید می ورزیدند. بعضی نیز دنبال فتح باب اجتهاد و معرفی درست این مفهوم و جایگاه آن بوده اند. کسانی هم آرمان بازگشت به قرآن را مطرح کرده اند. بعضی نیز از پروتستانتیزم اسلامی سخن گفته اند و کسان دیگری نیز دنبال مبارزه با بدعت ها بوده و با ادعای توحید در عبادت خود موجب ایجاد بدعت های جدیدی شدند که با ادعای احیاگری و اصلاح طلبی دینی، فرسنگ ها فاصله دارد و امروز به پدیدۀ شوم و زشت و زیانبار تکفیر انجامیده است، تکفیر مسلمانان و اهل قبله که در همۀ مذاهب اهل سنّت و نیز فقه شیعه مردود و محکوم است.

این تفکر خطرناک در عمل نیز به پیدایش سازمان ها و گروه های تروریستی خشن و جنایتکاری منتهی شده است که از هیچ جنایتی شرم ندارند و به نام اسلام و قرآن چهره ای زشت و نفرت آور از اسلام و مسلمانان در جهان ترسیم کرده اند. گروه هایی که برای همۀ ما شناخته شده و آشنا هستند، همانها که در برابر دوربین نبش قبر می کنند، شکم می درند، آدم می سوزانند و جگر و قلب میّت را به دندان می کشند!

مصلحانی همچون سید جمال از یک سو نگران عقب ماندگی مسلمین بوده اند و از دیگر سو به انحطاط فکری و ضعف فرهنگی مسلمانان می اندیشیدند و چارۀ کار را در بیداری مسلمانان و اجرای اسلام واقعی می دیدند. او به کمک شاگردش محمد عبده برای احیاء و توسعۀ فکر اسلامی و جبران انحطاط و عقب ماندگی مسلمین تلاش فراوانی کرد. در واقع حرکت عظیم بیداری مسلمین در زمان ما میراث دار چنین تلاش هایی است.

علامه اقبال لاهوری نیز در کتاب ارزشمند بازسازی اندیشه دینی در اسلام در پی احیای اندیشۀ اسلامی به شیوه ای مدرن و خردپذیر و قابل قبول برای انسان امروز بود. او معتقد بود تفاسیر سنّتی و فقاهتیِ صرف از اسلام، امروز دیگر کافی نیست و باید به نوعی اجتهاد فکری وسیع در حوزۀ عقاید اسلامی روی آورد. او به خصوص از فلسفه های هانری برگسون و وایتهد بهره می گرفت.

در شبه قارۀ هند و پاکستان نیز کسانی مثل سِر سید احمدخان، شاه ولی الله دهلوی، و ابوالأعلی مودودی هر یک به شیوۀ خاص خود در پی احیاء و اصلاح تفکر دینی و توسعۀ اندیشۀ اسلامی برآمدند. که در اینجا به دلیل ضیق وقت امکان تشریح مفصل این دیدگاه ها و نقد و بررسی آنها وجود ندارد.

جریان روشنفکری موسوم به «نومعتزله» که امروز شهرتی جهانی یافته است توسط بسیاری از متفکران عرب پدید آمده است و کسانی مثل دکتر حنفی، حامد ابوزید، عابد الجابری، و محمد آرکون از نمایندگان اصلی و چهره های مهم آن به شمار می آیند. این جریان فکری نیز دنبال توسعۀ اندیشۀ اسلامی است که نقد کاستی های آن مجال دیگری می خواهد.

در ایران نیز چهره هایی همچون آیت الله مرتضی مطهری، مهندس مهدی بازرگان، دکتر علی شریعتی و آیت الله سید محمود طالقانی، در سالهای سیاه استبداد و اختناق پهلوی به طرح ایده های نوین در حوزۀ اندیشه اسلامی پرداختند و علی رغم همۀ تنگناها و مشکلات فضای خفقان و رعب آور آن دوران به سبک جدیدی اندیشه های اسلامی را برای دانشگاهیان، دانشجویان، روشنفکران، فرزانگان و قشرهای تحصیل کرده معرفی کردند که بسیار تأثیرگذار بود. البته در میان این افراد نیز دیدگاه ها و روش های متفاوتی وجود داشت و هر یک می کوشید به سبک خویش و با توجّه به پیشینۀ فکری، فرهنگی و تحصیلاتی خویش به طرح اندیشۀ اسلامی بپردازد. لذا درجۀ تأثیرگذاری آنها و جاذبۀ دیدگاه های شان نیز به هیچ وجه یکسان نبود.

مطهری فیلسوفی دیده ور و ژرف اندیش بود که بیش از چهره های دیگر به طرح مباحث اساسی فلسفی می پرداخت و از فلسفۀ اسلامی در راه دفاع از عقاید دینی و تحلیل باورها و آموزه های دینی به وفور استفاده می کرد. دیگر چهره های نام برده هیچ یک دانش فلسفی او را نداشتند و بیشتر به علوم طبیعی یا دیدگاه های سیاسی و اجتماعی تکیه می کردند تا جامعه و نسل جوان را به خیزش و انقلاب علیه رژیم دیکتاتوری پهلوی دعوت کنند.

نثر زیبا و جاندار دکتر علی شریعتی در این میان البته منحصر به فرد بود. او جامعه شناسی را در دانشگاه سوربن خوانده بود و نثری زیبا و ادیبانه داشت. آیت الله طالقانی بیشتر مرد مبارزه بود و از این جهت نزد جوانان، روشنفکران و مبارزان احترامی ویژه داشت. او در تفسیر چند جلدی پرتوی از قرآن کوشید تا سبک جدیدی را برای طرح مباحث قرآنی و عقاید اسلامی به جامعه معرفی کند. مهندس بازرگان نیز تلاش می کرد تا به تحصیل کردگان جدید نشان دهد دین ضد علم نیست و آموزه های قرآنی با دست آوردهای امروز تضادی ندارد بلکه در بسیاری موارد مؤید و مطابق آنهاست. اینها نشان می دهد که پیشگامان احیاء و اصلاح دینی هیچگاه رویکرد یکسانی نداشته اند بلکه در میان آنها تفاوت دیدگاه وجود داشته است.

امروز که ما از توسعۀ اندیشه اسلامی سخن می گوییم باید به همۀ این تلاش های گذشته توجّه کنیم و بدانیم این اقدام، امری بدون پیشینه، یکباره، دفعی و نوظهور نبوده است. باید کاملاً هوشیار باشیم تا در توسعۀ اندیشه اسلامی به دام افراط و تفریط نیفتیم و مثل بعضی جریان های مدعی اسلام، سر از التقاط، نسبی گرایی، تجددزدگی و حتی سکولاریسم در نیاوریم. امروز جریان هایی هستند که در این راه به افراط کشیده شده اند تا جایی که دنبال ایجاد پیوند بین اسلام و سکولاریسم، فمینیسم، مدرنیسم، پست مدرنیسم، پوزیتیویسم و تفکرات نوینی از این دست هستند و دین را از اصالت و معنویت تهی می سازند.

هر گونه توسعه در اندیشۀ اسلامی باید بر مبنای کتاب و سنّت و آموزش های اصیل اسلام و مرجعیت وحی الهی صورت گیرد وگرنه تحریف صریح اسلام و قرآن خواهد بود. هرگونه اصلاح و نوآوری در حوزۀ اندیشۀ اسلامی باید با نظارت و مشارکت کارشناسانۀ عالمان دین باشد و هدف آن افزودن بر غنا، کارآمدی و جذابیت و مقبولیت تفکر اسلامی باشد وگرنه دچار پدیده های شومی مثل سلفی گری، افراطی گری، وهابی گری و بدعت ها و شبهاتی خواهیم شد که امروز پیکر جهان اسلام را از هم گسسته، میان مسلمین فاصله انداخته و عملاً موجب ضعف تفکر اسلامی و نزول جایگاه مسلمین در جهان شده است.

توسعه اندیشه اسلامی یک ضرورت انکارناپذیر است و در فضای فرهنگی جدید جهان با توجه به شبهات جدید، جریان های فکری فعال جدید، فلسفه های الحادی و سکولار که علیه تفکر دینی در جهان فعالیت می کنند به طور قطع نیاز به مدل جدیدی از تفکر اسلامی داریم که توانایی مقابله با آنها را داشته باشد. در این راه نیاز به احیا و توانمندسازی کلیه علوم اسلامی به ویژه علم کلام داریم. کلام سنتی به هیچ وجه پاسخگوی نیازهای امروزی نیست. باید ساختار علم کلام و متدولوژی آن تغییرات بنیادین پیدا کند و این علم از اساس تقویت بازسازی شود تا بتواند نیازهای فکری امروز بشر را در معرکه آرا مرتفع سازد.

با ظهور انقلاب اسلامی در ایران و سکّان داری مرشد و معمار بزرگ انقلاب، حضرت امام (ره)، هم هویت اسلامی تجدید حیات یافت و هم تفکر اسلامی احیاء گشت و توسعه یافت. امروز دیدگاه های نوینی در اندیشه اسلامی در کشور ما مطرح شده است که همگی از دستاوردهای انقلاب اسلامی و زاییدۀ رهنمودهای امام و رهبر انقلاب است. ما با حفظ اصالت ها در پی نواندیشی و ارتقاء و گسترش اندیشه های اسلامی هستیم.

 با توجّه به چالش های جهان مدرن و طرح پرسش ها و شبهات جدید، ما هر روز نیازمند تحقیقات جدید و گسترش دیدگاه های نوین در عرصۀ اندیشه اسلامی هستیم. اما این کاری است که باید با متدولوژی صحیح و به دست متخصصان راستین انجام گیرد تا از تحریف و التقاط در امان بماند. بن بست فکری و بحران معنایی که امروز در غرب جریان دارد و فیلسوفان و الهی دانان و متفکران آنها را به اعتراف کشانده است برای ما باید درس آموز و عبرت زا باشد که با پرهیز از  افراطی گری و دیدگاه های سست و بی ریشه، جامعۀ خود را به آن ورطه ها نکشانیم.